خورشید نیمه‌جان

تو بساختی

چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ۰۵:۰۱ ب.ظ | | ۱ نظر

-پیل بابا٭، می‌دونی، حس می‌کنم چند تیکه شدم، دارم از درون کرم می‌زنم، تنم بوی تعفن راسته ماهی فروشای شنبه بازارو می‌ده. آدم که فاسد می‌شه، بو گند می‌گیره. 

صبح به صبح که از خواب پا می‌شم، حس می‌کنم دیوی که تو شکممه، لنگاشو از زیر دنده‌هام انداخته بیرون. هر روز داره بزرگتر می‌شه. اینم با همون کرما با هم اومدن. چقد دنیا پتیاره‌س.


پیل بابا، یه تیکه کهنه تمیز برداشت و در کوزه ماست بندیشو بست. یه نگاه بهم کرد و گفت: زای جان، خودا خواسته آدما چاکونه، اول زمینا چاکود، خورشید خوایه طلوع بوکونه، اول سپیده زنه، باران خوایه بباره، اول گورش زنه. تو خودت آجور بساختی زای، تو خودت آجور بساختی، تو اونه ره خانه چاکودی، تو اونه ره سفره پهنا کودی. هرچی کی راستا بوسته، خورا ایته پاچاله بداشته.

.......................................

٭ توی گیلکی به جد می‌گن پیل بابا، بابا می‌شه پدربزرگ

نظرات  (۱)

عالیه وبلاگتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی